حامیان دولت، اصولگرایان منتقد و اصولگرایان سنتی. این دیگر همه تقسیمات نیست؛ حامیان دولت نیز میان خود اختلافاتی پیدا کرده اند. جبهه اصولگرایان به کدام سمت و سو میرود؟
به گزارش فرارو؛ وضعیت اصولگرایان را هر چه هست، نمیتوان وحدت نامید. چهرههای مشهور اصولگرا از این وضعیت نگران نیستند، آنها این اختلاف را نمیپوشانند، با این وجود صفبندی در جبهه اصولگرایان چندان روشن نیست.
انتشار سخنان اخیر اسفندیار رحیممشایی، گمانههای جدیدی را پیرامون وضعیت اصولگرایی پدید آورده است. هر چند فعالین سیاسی از مدتها پیش بر این باور بودند که در میان حامیان دولت دو طیف متفاوت وجود دارد، دو طیفی که شاخص یکی حسین شریعتمداری است و شاخص دیگری اسفندیار رحیممشایی.
گزارش فرارو از این اختلاف را، با عنوان «دیالکتیک دو دولت» در اینجا بخوانید.
بسیاری از ناظرین بر این باور بودند که، موضع محمود احمدینژاد؛ تاثیر بسزایی در آرایش این دو بال خواهد داشت. اینک رحیممشایی در حال پردهبرداری از این موضع است.
مشایی در ابتدا با اذعان به این که حسین شریعتمداری در طیف حامیان دولت شناخته میشود، اظهار داشته است: «برای خیلی از شما شریعتمداری مظهر حمایت از دولت است. اما ایشان اصلا احمدی نژاد را قبول ندارد.» وی این را نیز گفته که «آقای احمدی نژاد به من گفته است که تو چوب من را میخوری. من را نمیتوانند بزنند به تو گیر میدهند.»
شاید با این حرفهای رئیس دفتر رئیس دولت، باید تکلیف دو بال حامیان دولت را روشنشده دانست، اینک دیگر حلقه کیهان را نمیتوان به عنوان حامیان دولت تلقی نمود. اما این همه ماجرا نیست؛ علاوه بر آن که مشایی معتقد است شریعتمداری او را مسلمان هم نمیداند؛ علی مطهری نیز باور دارد که دولت در اختیار طیفی است که نه اصولگراست و نه اصلاحطلب؛ از جهت سوم نیز حسین شریعتمداری نیز حرفهای بسیاری درباره علی مطهری دارد.
اختلاف میان اصولگرایان را نمیتوان پوشاند، و البته صورتبندی آن نیز کار دشواری است.
اختلاف بر سر چیست؟
آیا اختلاف بر سر اصل اصولگرایی است؟ قاسم روانبخش، سخنگوی ستاد نخبگان حوزه و دانشگاه معتقد است دو نوع اصولگرایی وجود دارد: «اصولگرایی ناب و اصولگرایی ادعایی.»
هر چند کسانی مانند او ریشه اختلاف را در تعریف اصولگرایی میدانند؛ اما فعالین کهنهکارتری مثل عسگراولادی اعتقاد دیگری دارند: «اصولگرايان پذيرفتهاند متفاوت هستند و داراي سلايق گوناگون؛ لذا رقابت در درون اصولگرايان معطوف به اصول نيست، بلكه معطوف به نوع سلايق و تفاوتهاي آنهاست؛ ادامه اين روند را فرصت ميدانيم نه تهديد».
البته افرادی نظیر امیر محبیان و علی مطهری مبنای اصولگرایی را نه ایجابی، بلکه سلبی میدانند. این هر دو نفر اعتقاد دارند که جبهه اصولگرایی بر مبنای مقابله با اصلاحطلبان شکل گرفته است؛ اما اینک که این ضرورت از میان رفته است چه؟
محبیان درباره وضعیت وحدت در میان اصولگرایان میگوید: «بخش عمدهای از وحدت بر مبنای وجود رقیب مشترک است. زمانی که این رقیب وجود ندارد؛ جریانهای اصولگرا ترجیح میدهند تا حرفهای خود را علنی کنند و به جذب نیرو بپردازند».
در مقابل علی مطهری اعتقاد دارد: «عامل اصلی و وجه مشترک اصولگرایان، مخالفت با اصلاحطلبان بود، بدون آنکه بر سر مبانی و اصول مشخصي به توافق رسیده باشند. اگر هم مبانی و اصولی ذکر میشود، کلی و نامشخص و گاه به صورت لفظی است. یعنی از الفاظ مشترک استفاده میشود، در حالی که هر شخص یا گروهی مقصودی غیر از مقصود دیگری دارد».
وحدت؛ نسخه شفابخش؟
اگرچه محسن یحیوی، از نمایندگان اصولگرا بر این باور است که «این كه برخي از اصولگرايان در حمايت از مجلس سخناني ميگويند، برخي ديگر در حمايت از دولت سخناني ميگويند و در واقع يك نوع تقابل ايجاد ميشود، اين درست نيست و نبايد در جريان اصولگرا ما شاهد تقابل باشيم، چراكه اين به ضرر كشور است»؛ اما امیر محبیان میگوید: «با توجه به اينكه بدون رقابت صحنه انتخابات نشاط لازم را ندارد پس وقتي كه سبد واحدي از راي وجود دارد اين خطر هم وجود دارد كه بخشي از آنها به دليل مسائل پس از انتخابات حتي از اين سبد خارج شوند و در انتخابات به صورت جدي شركت نكنند؛ لذا براي جلب آنها ممكن است جريانات مختلف درون اصولگرا نظرات خود را صريحتر بيان كنند و به يارگيري بپردازند».
پس از دیدار اعضای جامعه روحانیت مبارز و اعضای جامعه مدرسین حوزه؛ برخی از اعضای این تشکلها ایده تشکیل کمیته مشترکی از این دو تشکل ذینفوذ برای ایجاد وحدت میان اصولگرایان را دادند، اما سیدرضا اکرمی، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز با بیان این که جلسات جامعتین آخوندی است، عنوان کرد: «احزاب اصولگرا باید خودشان با یکدیگر نشست مشترک برگزار کنند». گو این که در میان اصولگرایان وحدت نیز چندان طرفداری ندارد.